گفتمش سلطان قلبم تو کجا ، اینجا کجا ؟
منطق و عشق و خرابات بوده اند از هم جدا
گفت از روزی که عشقت در دلم ریشه دواند
منطق و عقل و تفکر را ز جانم زود راند
گفتمش ای محرم رازم تو جانم سوختی
. . . بی وفا حالا که وقت توبه شد افروختی ؟
گفت ای همراز عاشق پیشه نیکو سرشت
با تو حتی دوزخم باشد نکوتر از بهشت
دیگر حتی لحظه ای ترکت نمی کویم تو را
تا زمان مرگ خود ثابت کنم این ادعا
تا شنید همراز بیدل این سخن از یار خویش
داد بر دستان داور با دو دستش جان خویش
قصه ی همراز عاشق تا ابد پاینده است
هر کسی عاشق شود تا بی نهایت زنده است
" لا ادری "
سلام آقا نادر ، محظوظ شدیم .
گفتی بیا،گفتم کجا؟ گفتی میان جان ما
گفتی مرو.گفتم چرا؟ گفتی که میخواهم تورا
گفتی که وصلت میدهم.جام الستت میدهم
گفتم مرا درمان بده. گفتی چو رستی میدهم
گفتی پیاله نوش کن. غم در دلت خاموش کن
گفتم مرامستی دهی،با باده ای هستی دهی
گفتی که مستت میکنم،پر زانچه هستت میکنم
گفتم چگونه از کجا؟ گفتی که تا گفتی خودآ
گفتی که درمانت دهم. بر هجر پایانت دهم
گفتم کجا،کی خواهد این؟گفتی صبوری باید این
گفتی تویی دردانه ام. تنها میان خانه ام
مارا ببین،خود را مبین درعاشقی یکدانه ام
گفتی بیا. گفتم کجا. گفتی در آغوش بقا
گفتی ببین.گفتم چه را؟گفتی خدارا در خود آ
52792 بازدید
7 بازدید امروز
19 بازدید دیروز
395 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian